1

آخرین گزارش بهزیستی از موارد کودک آزاری و همسر آزاری ٩٣

654654649آمار خطوط امدادي درباره كودكان و زنان قرباني خشونت همچنان نگران كننده است

معاون امور اجتماعي سازمان بهزيستي كشور روز گذشته در ارايه آخرين گزارش خط اورژانس اجتماعي ١٢٣ اعلام كرد كه از مجموع ١٢٠ هزار تماس در هشت ماه سال ٩٣، ٩ درصد مربوط به كودك آزاري و هشت درصد مربوط به همسر آزاري بوده است.

حبيب الله مسعودي فريد گزارش خود را با اين جمله تكميل كرده كه «آمارهاي مركز اورژانس اجتماعي فقط در ارتباط با تماس هاي انجام شده با اين مركز است و نمي تواند نشان دهنده ميزان شيوع كشوري كودك آزاري يا همسرآزاري باشد.»

شيرين صدر نوري، مسوول مددكاري انجمن حمايت از حقوق كودكان هم در گفت وگو با «اعتماد» خبر مي دهد كه در شش ماه نخست سال ٩٣ از مجموع ٤٧ پرونده ارجاع شده به انجمن، ٢٢ پرونده مربوط به كودك آزاري بوده اما در مدت مشابه سال ٩٢، ٢٣ مورد از ٤٥ پرونده ارجاع شده به انجمن، به كودك آزاري اختصاص داشته است.

بنابر ادعاي برخي روانپزشكان كودك، كودك آزاري در ايران شيوع حدود ٢٠ الي ٢٥درصدي دارد در حالي كه هنوز فعالان آسيب هاي اجتماعي به آمار تخميني از شيوع خشونت خانگي عليه زنان و همسر آزاري دست پيدا نكرده اند. هر دو پديده از جمله آسيب هايي است كه معمولادر خفا و فضاي محصور و دور از چشم آحاد جامعه به وقوع مي پيوندد و به همين دليل، نه در ايران كه در تمام كشورهاي جهان با هر سطح از پيشرفت و فرهنگ و دانش، ارايه آمار قطعي و دقيق از موارد كودك آزاري و همسر آزاري كاري تقريبا ممكن نيست. علاوه بر آنكه عموم جامعه، آزار كودك و همسر را صرفا در شكل آزار جسمي مي شناسند در حالي كه بنا بر هشدار مكرر روانپزشكان كودك و فعالان اجتماعي، بي توجهي، آزارهاي رواني و جنسي، محروميت از حقوق انساني و حتي مواردي همچون اجبار به كار و درآمدزايي و محروم كردن كودكان از تحصيل و اجبار همسران به اعتياد و فروش مواد مخدر توسط اعضاي خانواده، مصاديق بارز از كودك آزاري و همسرآزاري است.

مسعودي فريد در گفت وگو با «اعتماد» خبر مي دهد كه اكنون ١٥ خانه امن در كشور براي پناه دادن به زنان آسيب ديده، دختران فراري، زنان كارتن خواب، زنان معتاد و زنان در معرض خشونت خانگي وجود دارد و حتي در صورت محروميت يك شهر يا استان از چنين خانه هايي، اين زنان مي توانند با تماس با خط اورژانس اجتماعي ١٢٣ و استمداد از مددكاران اين مركز به مراكز مداخله در بحران كه در تمام شهرهاي كشور داير است پناه برند و از آسيب هاي خياباني در امان بمانند.

او همچنين خبر داده مسوولان سازمان بهزيستي كشور به محض اطلاع از وقوع كودك آزاري، كودك را از خانواده تحويل گرفته اما بايد در اسرع وقت و تا كمتر از ٢٤ ساعت، براي دريافت حكم قضايي از قاضي براي نگهداري از كودك اقدام كنند و پس از بررسي هاي مددكاري، روانشناختي و پيگيري هاي حقوقي در مورد وضعيت كودك، كودك به خانواده بازگردانده شده يا در صورت احراز عدم صلاحيت خانواده و با صلاحديد كودك، او را به جد پدري يا اقوام درجه يك – در صورت دارا بودن صلاحيت هاي لازم- تحويل مي دهند و در غير اين صورت، كودك وارد مراكز شبه خانواده بهزيستي مي شود

مسعودي فريد به «اعتماد» توضيح مي دهد كه آمار اعلام شده به خط ١٢٣ نمي تواند به وضعيت كشوري كودك آزاري يا همسر آزاري تعميم داده شود زيرا تماس با اين خط اورژانس اجتماعي را بايد به منزله افزايش آگاهي مردم نسبت به وجود اين خطوط امدادي تلقي كرد و اين آمار، نشانه قطعي بالابودن يا پايين بودن موارد كودك آزاري و همسر آزاري نيست.

مسعودي فريد مي گويد: «اين خط براي شناسايي موارد كودك آزاري و همسرآزاري است و براي نظر درباره كم و زياد بودن اين آمار بايد مطالعه پيمايشي و تحليلي درباره شيوع همسر آزاري و كودك آزاري انجام شود. اگر آمار امسال نسبت به سال قبل كم يا زياد است بايد دليل را، بيشتر متوجه بي اطلاعي مردم از اين خط امدادي يا برعكس، افزايش آگاهي مردم از وجود اين خط دانست و اين آمار قابل تعميم به شرايط كشوري نيست.»

سيدحسن موسوي چلك، رييس انجمن مددكاري اجتماعي ايران هم در گفت وگو با «اعتماد» بر همين نكته تاكيد مي كند و راه اندازي و فعال شدن خطوط امدادي دولتي يا غير دولتي را راهي براي افزايش آگاهي مردم نسبت به چگونگي گزارش دهي درباره آسيب هاي اجتماعي مي داند اما در عين حال يادآور مي شود: «كودك آزاري و همسرآزاري، خاص كشور ما نيست و در تمام كشورها با شدت و ضعفي وجود دارد. در كشور ما و از يك دهه قبل، وضعيت كودك آزاري و همسر آزاري و موضوع خشونت خانگي با محوريت كودك آزاري و همسر آزاري مورد پيگيري قرار گرفته است. با راه اندازي خط تلفن اورژانس اجتماعي و صداي يارا به عنوان منبع اجتماعي و گزارش دهي دولتي و غيردولتي درباره آسيب هايي همچون كودك آزاري و همسر آزاري، به مرور زمان تماس هايي با كارشناسان اين مراكز برقرار شده اما با وجود آنكه خشونت خانگي عليه زنان و كودك آزاري يكي از موضوعات جدي است، عمدتا آسيب هاي جسمي عليه زنان و كودكان به سيستم هاي قضايي و اجتماعي گزارش مي شود در حالي كه ساير انواع خشونت ها همچون آزارهاي عاطفي و رواني و جنسي و مسامحه، به ندرت گزارش و پيگيري مي شود و بنابراين اين آمارها صرفا بخشي از وقايع كودك آزاري و همسر آزاري است.»




خشونت‌های خانگی در صدر تماس‌ها با اورژانس اجتماعی؛

466544اين چهارديواري اختياري نيست!

خشونت خانگي به اعمال خشونت فيزيکي، رواني، مالي يا کلامي در محيط خصوصي خانواده گفته مي‌شود. متداول ترين نوع خشونت همسرآزاري و کودک آزاري است. براساس آماري که پزشکي قانوني، در چهار ماهه نخست امسال 26هزار و 723 نفر به دليل همسرآزاري به مراکز پزشکي‌قانوني مراجعه کردند، که از اين تعداد 25هزار و 820 نفر زن و 903 نفر مرد بودند. آمار مراجعان همسرآزاري در مدت مشابه پارسال 26هزار و 436 نفر بوده که از اين تعداد 25هزار و673 نفر زن و 763 نفر مرد بودند که رشد 1/1 درصدي را نشان مي‌دهد. همچنين آمار ديگري که اين سازمان به تازگي منتشر کرده، نشان مي‌دهد 30درصد قتل‌هاي کشور خانوادگي است.

بيشتر خشونت‌هاي خانگي به آزار همسر و کودک مربوط مي‌شود. کم نيستند والدين يا همسراني که با شريک زندگي يا کودک خود همچون شيء تحت مالکيت برخورد مي‌کنند و با تصور جايگاه مالک، اعمال هر نوع رفتاري را براي خود مجاز مي‌دانند. خشونت خانگي در اشکال و حوزه‌هاي گوناگون در تمام دنيا معمولاً از سوي مردان نسبت به زنان و کودکان اعمال مي‌شود؛ گرچه طي ساليان اخير شاهد مواردي از خشونت زنان نسبت به مردان، بيشتر در حوزه‌هاي کلامي ‌و رواني، هستيم. به همين سبب، تعاريف جهاني و عمومي ‌از همسرآزاري و خشونت خانگي نيز بر همين نکات استوارند. بر همين اساس در تعريف خشونت خانگي چنين عنوان مي‌شود: خشونت خانگي، خشونتي است که در محيط خصوصي به وقوع مي‌پيوندد و عموماً ميان افرادي رخ مي‌دهد که به سبب صميميت، ارتباط خوني يا قانوني؛ به يکديگر پيوند خورده‌اند. در ميان انواع خشونت خانگي، رايج‌ترين و شديدترين نوع آن، شامل خشونت فيزيکي مي‌شود و به مواردي همچون زدن، پرتاب کردن شي، استفاده از ابزار فيزيکي براي ضربه، هل دادن، کشيدن موي سر و… مصداق مي‌يابد که در نهايت به صدمه به فرد تحت خشونت منجر مي‌گردد. گرچه ممکن است در موارد بسيار ديگري شاهد انواع ديگر خشونت‌هاي رواني جنسي و يا مالي (فشار مالي) و… نيز باشيم.

به گفته رئيس مرکز فوريت‌هاي اجتماعي بهزيستي، خشونت‌هاي خانگي در صدر تماس‌ها با اورژانس اجتماعي قرار دارند. حبيب الله مسعودي فريد در گفتگو با ايلنا، مي‌گويد: «بيشترين تماس‌ها با اورژانس اجتماعي به دليل کودک آزاري و همسرآزاري است، 8 درصد از مراجعان به اوژانس اجتماعي به خاطر اين دلايل مراجعه مي‌کنند، بنابراين مي‌توانيم بگوييم که خشونت‌هاي خانگي درصد بالايي از علل مراجعه به اورژانس اجتماعي را تشکيل مي‌دهد. بيشترين نوع کودک آزاري که به ما گزارش داده مي‌شود جسمي است و اغلب از طريق همسايه‌ها و فاميل اطلاع داده مي‌شود. در موارد ارجاع شده به ما، بيشترين کودک آزاري نيز از طرف مراقبين کودک بر روي آنها اعمال شده است، البته تماس زياد با اورژانس اجتماعي در يک منطقه نشانگر ازدياد آسيب‌هاي اجتماعي در آن منطقه نسبت به ديگر بخش‌ها نيست، بايد توجه داشت که اگر به دليلي خاصي، بيشتر با ما تماس گرفته مي‌شود به معناي آن نيست که اين آسيب‌ها در جامعه ما بيشتر است، بلکه نشان مي‌دهد اين آسيب‌ها بيشتر از سوي مردم گزارش مي‌شود».

در مورد انواع خشونت در يک تقسيم‌بندي کلي و نسبتاً عمومي، خشونت به چهار نوع کلي تقسيم مي‌شود: خشونت جسمي، جنسي، رواني و مالي. گرچه تقسيم‌بندي‌هاي جزئي‌تر ديگري نيز وجود دارد. همچنين نکته‌اي که در اين ميان قابل توجه است، هم‌پوشاني داشتن انواع خشونت‌ها با يکديگر است. بدين‌گونه که هر يک از مصاديق خشونت، هم‌زمان شامل چندين نوع از انواع خشونت مي‌شوند و در چند دسته به‌صورت هم‌زمان ممکن است جاي بگيرند، اما معمولاً متعلق به دسته‌اي قلمداد مي‌شوند که بيشترين تأثير را در آن زمينه بر روي قرباني گذاشته‌اند.

دکتر ايراني کارشناس مسائل خانواده در اين مورد مي‌گويد:« مواردي مانند مشکلات مالي، طلاق، بيکاري، مشکلات جنسي در اعمال اين خشونت‌ها سهيم هستند، اما نقش ازدواج‌هاي زود هنگام و بدون بلوغ لازم اجتماعي در رواج خشونت خانگي موثر است. هر انساني که به بلوغ جسمي رسيده باشد به معني داشتن بلوغ اجتماعي نيست. همچنين عدم تفاهم فرهنگي، نوع برداشت متفاوت از وظايف زن و شوهري و تصور قالبي از نحوه تربيت کودک، در اعمال خشونت بي تاثير نيست. امروزه خشونت فيزيکي نسبت به گذشته کم تر شده در دوره اي شايد بخشي از زنان در مناطق محروم اعمال خشونت فيزيکي را از حقوق شوهر مي‌دانستند با مراجعه به اشعار و ترانه‌هاي محلي مي‌توان اين ديد به جايگاه زن و مرد را ديد. خشونتي که امروزه بيشتر در خانه اعمال مي‌شود خشونت کلامي و شکنجه رواني است و صدمات آن کمتر از اعمال خشونت فيزيکي نيست و صدمه آن از دست رفتن عزت نفس و اعتماد به نفس فردي است که مورد خشونت واقع مي‌شود. خلاء قانوني هم در باره اين جرم‌ها وجود دارد، در حال حاضر مرد به نوعي مالک زن و فرزندش به حساب مي‌آيد و حتي در صورت انجام قتل کودک؛ ولي به عنوان مالکِ مقتول جدا از بندهاي مجازات مربوط به قتل‌هاي ديگر محاکمه مي‌شود، متاسفانه به نوعي از هر نظر فضا براي اعمال خشونت آماده است».

کودک آزاري بخش بزرگي از خشونت خانگي را شامل مي‌شود. از اين دسته خشونت‌ها آماري در دست نيست و به جز مواردي که به خاطر حاد بودن صدمه وارد شده پاي بيمارستان و رسانه‌ها وسط کشيده مي‌شود آماري از تعداد کودکان آزار ديده در دست نيست. بيشتر خشونت‌هاي حاد مربوط به والدين معتاد و بدون صلاحيت است در چند سال گذشته مواردي مانند سوزانده شدن و ضرب و شتم شديد کودکان در مطبوعات انعکاس داده شد، اما اعمال خشونت عليه کودکان تنها شامل ضرب و شتم نيست. کودک خشونت ديده در بزرگسالي خشونت را بازتوليد خواهد کرد يا دچار افسردگي پنهان خواهد شد. خاطرات کودکي سازنده دنياي بلوغ و جهان فکري فرد در بزرگ سالي است. کودکي، دوران رشد و شکل گيري شخصيت است. انواع کودک آزاري در اين سال‌هاي حساس و مهم، به رشد و سلامت آنان آسيب‌هاي جدي وارد مي‌کند. کودکان آزار ديده در تمام جنبه‌هاي رشد مانند رشد جسمي، ذهني، رواني و اجتماعي با مشکلات و نارسايي‌هاي فراواني رو به رو خواهند شد.

دکتر توکلي مي‌گويد: « کودک آسيب ديده از سوي والدين يا خواهر و برادر بزرگتر با چند خطر روبرو ست فرقي ندارد خشونت کلامي و سرزنش باشد يا فيزيکي، ممکن است کودک احساس گناه را هميشه با خود نگه دارد؛ اينکه دائم در حال قضاوت شدن از سوي اطرافيان است، اين مسئله منجر به روان پريشي خفيف و يا حاد خواهد شد و احتمال داشتن يک زندگي مشترک موفق براي چنين انساني کم مي‌شود. مورد دوم موضع گرفتن کودک نسبت به والدين خشن است اين کينه پنهان از والد باعث زندگي متفاوت براي او در آينده نخواهد شد. اين خطر وجود دارد که در دوره بزرگسالي تبديل به نسخه ديگري از والدينش شود و حتي بدتر. سيستم آموزش ما اسم آموزش و پرورش را يدک مي‌کشد، بايد سهم دولت و جامعه در تربيت کودک جدي گرفته شود. حتي کودکي که در خانواده مناسب زندگي نمي‌کند در صوت قرار گرفتن در معرض آموزش صحيح مي‌تواند تبديل به يک انسان اجتماعي معقول گردد و نبايد خانواده را در تربيت کودک تنها گذاشت. البته اينطور نيست که به دنيا آمدن در يک خانواده نامناسب و بزرگ شدن کنار والدين نا آگاه به معني بزرگ سالي ناهنجار باشد، اما تا مي‌توان بايد خطر بروز ناهنجاري شخصيتي را گرفت و سهم آموزش و پرورش اگر بيشتر از خانواده نيست نبايد کمتر شود. در حال حاضر نمي‌توان روي مدرسه‌ها به عنوان جايي که قرار است انسان‌هاي اجتماعي و قادر به همزيستي تربيت کند، حساب کرد».

برخي پدران و مادران با تصور اين که روش تنبيهي که عليه کودکان خود در پيش مي‌گيرند، تنها روش تربيتي مؤثر است، گاه ناخواسته آسيب‌هاي جبران ناپذيري را متوجه فرزندان خود مي‌سازند. از اين رو آموزش در اين زمينه به خانواده‌ها، بخصوص والدين بسيار جوان يا مسن مي‌تواند مؤثر باشد. مصونيت عاطفي کودکان در خانواده نيز مي‌تواند بسياري از رفتارهاي احتمالي خشونت بار عليه کودکان را، هم از سوي خويشاوندان و هم از سوي اجتماع خنثي کند. همچنين بسياري از والدين بايد بياموزند که براي جلوگيري از سوءاستفاده افراد سودجو و منحرف از کودکان و اعمال هرگونه خشونت عليه آنان در اجتماع، آگاهي‌هاي مفيدي را در اختيار کودکان خود بگذارند و با روشنگري‌هاي به موقع، آنان را نسبت به تهديدها و خطراتي که در کمينشان است، مطلع و بيدار کنند.

ابتکار