1

افشاء جریان های تکفیری رسالت علمای همه مذاهب اسلامی است

indexامام جمعه شهرستان خوی گفت: افشاء جریان های تکفیری رسالت علمای همه مذاهب اسلامی است

به گزارش نشریه الکترونیکی نگاه؛ حجت الاسلام شکوری در همایش مشترک علمای شیعه و اهل سنت شهرستان خوی با اشاره به فرمایشات رسول خدا(ص) که می فرمایند؛ زمانی که بدعت ها بروز کرد بر علما و دانشمندان است که با این بدعت ها مقابله و مبارزه کنند؛ گفت:  افشاء جریان های تکفیری رسالت علمای همه مذاهب اسلامی است

وی اظهار داشت: امروز جریان های تکفیری وهابی با پشتوانه مالی و تسلیحاتی آمریکا ،رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی اکثر کشورهای اسلامی را به صورت روزمره ناامن کرده و مسلمانان بی گناه را قتل عام می کنند

حجت الاسلام شکوریبا تاکید بر اینکه باید توجه داشته باشیم ریشه جریان تکفیری وهابیت به دسیسه های انگلستان برمی گردد؛ افزود: انگلستان با بررسی اوضاع جهان اسلام  درصدد ابودی کامل اسلام است؛ بطوریکه دبیر کل مستعمرات انگلستـان دسـتور العـمل خود بـه محـمدبـن عبدالوهاب را توسط واسطه و جاسوس خود؛ تـکفیـر تـمـام مـسـلمـانـان و مـبـاح دانستن قـتل آنـان، نابود ساختن کعبه بعنوان اینکه جزء آثار بت پرستی است، ویران ساختن قبه ها، ضریحها و اماکن مقدسه مسلمانان در بلاد اسلامی، ایجاد روحیه نافرمانی نسبت به خلیفه عثمانی، ایجاد آشوب و هرج و مرج در شهرها و منتشر ساختن قرآنی دست کاری شده را از اهداف پیش بینی شده برای نابودی اسلام عنوان کرد.

مسئول مدارس علمیه خوی با اشاره به افکار و اندیشه های انحرافی جریان تکفیری وهابیت اظهار داشت: نفی تعقل در فهم کلام خدا،انکار فضایل پیامبر(ص) و اهـل بیـت او،مخالفت با مذاهب چهارگانه اهل سنت،تحریم زیارت کردن پیامبر خدا(ص)،تحریم ساخت بناء برای قبور اموات،شرک دانستن قسم خوردن به قرآن،بدعت دانستن مراسم جشن میلاد پیامبر(ص)،شرک دانستن توسل به پیامبر(ص)،قائل به جسمیت خداوند و کافر دانستن عموم مسلمانان از جمله افکار و اندیشه های منحط آنان می باشد

حجت الاسلام شکوری در ادامه با اشاره به بهره گیری استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا از جریان وهابیت اظهار گفت:  آمریکا در بسیاری از حوادث و اتفاقات منطقه از جریان وهابیت برای اجرای اهداف شوم خود استفاده کرده است .

وی راه اندازی گروه های وابسته و تأسیس فرقه های قومی و مـذهبی،علم کردن موضوعات و مباحث اختلافی در میان پیروان مـذاهب،بهره گیری از پیروان عوام و بی سواد مذاهب در کوبیدن یکدیگر،نـفـوذ و تـحـریـک بـرخـی از باسـوادان سـاده لـوح و کـج فـهم،بـهره گیـری از مطبوعـات و رسانه هـای منـطقه ای و بـین المللی،ایجاد و دامن زدن به اختلافات مرزی در میان کشورهای اسلامی،دستور تألیف کتاب و تهیه مـقاله عـلیه مذاهـب مختـلف اسـلامی،راه اندازی مراکز فرهنگی و تبلیغی در سطح جهان جهت ایجاد اختلاف،اجیر کردن مبلغان مـزدور و خـائـن در جـهت دامـن زدن بـه اخـتلافات و بهره گیری از بعضی از مفتیان مزدور و تکفیری در کشورهای اسلامی از جمله توطئه های استکبار در سال های اخیر علیه مسلمانان برشمرد

وی تاکید کرد:  نباید از مواضع قاطع و جهاد گونه مقام معظم رهبری غفلت کنیم که در راستای ایجاد وحدت اسلامی و خنثی سازی توطئه های استکبار افشاگری های لازم را انجام داده اند




وحدت اقوام ایرانی

65465465سه تحليل نظري درباره اقوام ايراني مي‌توان ارايه داد. يک رويکرد مبتني بر اين است؛ آنچه هويت ايراني را مي‌سازد بيشتر برگرفته از مليت است. باستان گرايي و نگاه يک سويه به ايران عزيز، از آثار مترتب بر اين رويکرد است.

اقوام ايراني از اين منظر، در عنصر هويت بخش مليت محو شده و کمتر در محاسبات و برنامه ريزي هاي ملي ديده مي‌شوند. اين رويکرد، سلبي است. رويکرد دوم به قوميت به عنوان زيرساخت هويت افراد در جامعه ايراني مي‌نگرد و ساير جنبه هاي هويت آفرين را در حاشيه قرار مي‌دهد. برتري جويي قومي و ناديده انگاري مولفه هاي وحدت ملي و امنيت ملي از تبعات اين رويکرد است. اين رويکرد، اثباتي و به بيان بهتر افراطي است. در رويکرد سوم، اقوام ايراني نه به تنهايي متن هستند و نه در حاشيه بلکه پيوندهاي قومي بخش مهمي از شناسنامه اقوام ايراني محسوب مي‌شوند.

دولت ها همواره از شناسنامه ملت ها در روابط خود با ساير کشورها استفاده مي‌کنند. دولت به نمايندگي از مردم است که در روابط بين‌الملل به ايفاي نقش مي‌پردازد و از خود چيزي مستقل ندارد. در ايران اين رابطه بسيار ظريف تر است. در سلسله مراتب اهداف ملي جمهوري اسلامي ايران، دولت ها موظف به پيگيري منافع ديني و ملي هستند. من معتقدم هويت ايراني در يک رويکرد ترکيبي بر پايه پيوندهاي قومي، ملي و اسلامي يک کل لايتجزي را پديد مي‌آورد. سه دايره متداخل را درنظر بگيريد که از داخل به سمت بيرون آن دواير متحدالمرکز اقوام ايراني، مليت و اسلاميت در درون هم قرار گرفته اند. قوم به گروهي از انسان ها گفته مي‌شود که در جامعه اي بزرگ تر زندگي مي‌کنند و ويژگي هاي مشترکي آنها را به يکديگر پيوند مي‌دهد. مهم ترين اين وجوه اشتراک؛ دين، زبان و فرهنگ است که هويت قومي آنها را پديد مي‌آورد.

اقوام در ايران برخلاف ساير مناطق جهان نه تنها تزاحم و دردسري براي هم نداشته اند بلکه در تمامي مقاطع حساس و بويژه هنگام يورش هاي بيگانه به اين سرزمين آسماني هميشه پشت يکديگر و مدافع ارزش هاي جامعه و منافع ملي بوده اند. اگر در گذشته و البته بيشتر در دويست سال اخير از بخش هاي شمالي، شمال شرقي، شرقي، جنوبي و غربي يعني تقريباً از همه طرف قسمت هايي از تماميت ارضي خود را از دست داده ايم ناشي از ضعف حکومت هاي شاهان بوده وگرنه اقوام ايراني در هشت سال دفاع مقدس توانستند با وحدت مثال زدني خود و در سايه رهبري ديني جامعه، شگفتي ساز بزرگ ترين جنگ منطقه اي در قرن بيستم باشند و نظام سلطه را در برابر عظمت مردم ايران به زانو درآورند. مليت و اسلاميت دو عامل درون زا و وحدت آفرين براي اقوام ايراني بوده اند. مليت به معناي مردماني که در يک سرزمين مشخص با مديريت سياسي واحد و باورهاي فراگير و مشترک زندگي مي‌کنند و براي رسيدن به اهداف ملي با يکديگر همکاري سازمان يافته و روبه رشدي دارند.

ملت ايران با وجود تنوع قومي که در تمامي بخش هاي شمالي، جنوبي، شرقي، غربي و مرکزي اين سرزمين پهناور گسترده شده اند کمترين فاصله اجتماعي را دارند و بحمدالله به بالاترين سطح آگاهي سياسي و هم افزايي در زمان معاصر رسيده اند. فراواني ازدواج ها بين مردان و زنان از گروهاي قومي مختلف در ايران و اختلاط بين اقوام ايراني مصداق بارز نبود فاصله اجتماعي در کشور است و مشارکت در انقلاب اسلامي و دفاع مقدس بالاترين سطح مشارکت پذيري سياسي و هم افزايي بين اقوام ايراني است. در مسئله هويت ايراني، رابطه بزرگي و کوچکي عناصر هويت آفرين مورد بحث در اين نوشتار مشهود و قابل بررسي است. قوميت، مليت و اسلاميت يک مرزبندي دروني از جزء به کل در حيطه هاي هويتي جامعه ايراني است. درست مثل کوچکي و بزرگي رابطه فرد و خانواده که در سطح فردي، اين پيوندهاي نسبي بخش مهمي از هويت افراد را تشکيل مي‌دهند.

شهروندان براي معرفي خود به يکديگر، نسبت هاي خانوادگي و قومي را ذکر مي‌کنند ولي همين افراد در برابر ساير ملت ها از عناوين ايراني، مسلمان و فارسي زبان براي اثبات هويت خود استفاده مي‌کنند. اين مثال به درک جايگاه اقوام ايراني در سلسله مراتب هويتي که يک کل يکپارچه را باهم مي‌سازند کمک شايان توجهي مي‌کند. اقوام ايراني بين خود مرزهاي جامعه شناختي دارند اما در مواجهه با دنياي خارج، از مرزبندي هاي جغرافيايي، ملي و اسلامي پيروي مي‌کنند. زندگي گروه هاي قومي در ايران به چهار دوره کلي تقسيم مي‌شود. پيش از پذيرش اسلام، پس از اسلام، دوره معاصر و بويژه دوره پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي. به نظر من، شرايط پيش رو، دوره جديدي براي ملت مسلمان و انقلابي ايران رقم خواهد زد. زخم هاي دردناکي بر پيکر اسلام عزيز از سوي دشمنان وارد آمده و جنگ هاي به ظاهر مذهبي و در باطن استعماري و استکباري، ترفند آنها براي مقابله با پيشرفت ها و نقش آفريني هاي فزاينده جمهوري اسلامي ايران و متحدان آن در منطقه است که آثار ثانوي آن به تدريج، سراسر جهان را تحت تاثير قرار مي‌دهد. غرب از تمامي ابزارهاي موجود در عرصه هاي نفتي، اقتصادي، رسانه اي و هسته اي بطور همزمان دارد استفاده مي‌کند. اين شرايط حاکم بر نظام بين‌الملل با محوريت اسلام يک نقطه عطف و پيچ تاريخي است.سابقه تاريخي مويد اين است که اقوام ايراني در حفظ و حراست از کيان ايران و اسلام همواره کوشيده اند و نسبت به يکديگر مناسبات حسنه و پيوندهاي مستحکمي داشته اند. هيچ گاه در جامعه ايراني شاهد چيزي به نام برخورد قوميت ها نبوده ايم و وحدت اقوام ايراني همواره باعث ياس دشمنان بوده است. با افتخار بار ديگر تاکيد مي‌کنم دفاع مقدس مردم ايران در برابر استکبار جهاني باشکوه ترين جلوه هاي وحدت اقوام ايراني است که مي‌توان آن را حاصل جمهوريت و اسلاميت برآمده از انقلاب اسلامي سال 1357 دانست که با وجود بي سابقه بودن حجم و بزرگي تهديدات خارجي، نه تنها در اثر آن يک وجب از خاک اين سرزمين آسماني از دست نرفته است بلکه براي ده ها سال ديگر، اگر درست از نعمات و نتايج آن بهره برداري شود همچنان براي دشمنان بازدارنده، هراس آور و درصورت وقوع هرگونه درگيري احتمالي باعث شکست آنها خواهد بود.

من معتقدم مردم ايران از همه اقوام و ساکنان آن به اين سفارش قرآني “واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا” به خوبي عمل کرده اند. وحدت اقوام ايراني حاصل پيروي از اسلام ناب محمدي(ص)، ارزش هاي ملي و فرهنگ ايراني است. اجازه مي‌خواهم به اين عوامل وحدت آفرين در نواحي و مناطق مختلف کشور صرف نظر از ساير عوامل مهم که درجاي ديگر بايد به آن پرداخته شود، باتوجه به يافته هاي کم نظير خود که حاصل سال ها ممارست در دستگاه هاي مختلف دولت، رسانه هاي محلي و مرکز و مطالعات پژوهشي است و در نزد برنامه ريزان ارشد جامعه تاحدودي مغفول مانده به اهميت بسيار زياد استفاده از ظرفيت هاي انباشته شده در رسانه بويژه در رسانه هاي محلي اشاره کنم که به نظر من اين رسانه ها، به عنوان نمايندگان اقوام و حوزه هاي محلي و پيشگامان عرصه هاي قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران در صورت برنامه ريزي هاي کلان و بسترسازي هاي مناسب مي‌توانند بسيار فراتر از اين، نقش هاي راهبردي و گسترده تري در شرايط پيش گفته ايفا کنند.

ابتکار