1

خانه ایرانی؛ نماد هنرملی و مذهبی

5345245اين روزها ديگر از آن خانه‌هاي قديمي خبري نيست، بناهايي كه هم مناسب‌ترين مکان براي سكونت ساكنان شان بودند و هم شاهكار معماري. در كوچه پس‌كوچه‌هاي باريك و قديمي شهرهاي سوزان كويري كه قدم مي‌زني، در پناه سايه ديوارهاي بلند خاكي رنگ، به درهاي كوچك چوبي و فلزي برخواهي خورد كه تقريبا غيرممكن است بتواني آنچه در نهان آنها وجود دارد را پيش‌بيني كني. اين درها، ورودي‌هاي دالان‌هاي باريك و نيمه‌تاريكي هستند كه شما را به يك حياط بزرگ و وسيع مي‌رسانند؛ حياطي كه دور تا دورش را فضاهاي مختلفي پر كرده و يك خانه ايراني را شكل داده است؛ خانه‌هايي كه مناسب‌ترين مكان براي سكونت يك خانواده ايراني هستند.خانواده هاي ايراني به حفظ محرميت ها و خلوت خود بسيار اهميت مي‌دادند و درون‌گرايي يکي از ارزش‌هاي متمايز اساسي خانه ايراني است که عنصربنيادي در پيدايش خانه به شمار مي‌رفت و تمام تمرکز معمار سنتي بر درون خانه بوده و بيرون خانه از اهميتي کمتر نسبت به درون برخوردار بوده است تا ساکناني که در يک خانه گرد هم مي‌آيند احساس خستگي و کسالت نکنند و براي تحقق چنين امري معمار از عناصر مختلفي بهره مي‌گرفته است. عناصر مختلف معماري که در طراحي يک خانه به کار گرفته مي‌شد کارايي هاي فراواني نيز داشتند و تنها پاسخ گوي يک کارکرد خاص نبودند بلکه مجموعه‌اي از نيازها را همزمان تامين مي‌کردند. انعطاف‌پذيري فضاهاي خانه، مثالي در بيان اين ويژگي است. فضاهاي خانه نه بر اساس عملکرد، که بر اساس کيفيات معمارانه‌شان نامگذاري شده‌اند و بسته به ويژگي‌هاي فضايي و ابعاد، پذيراي فعاليت‌هاي مختلفي در ساعات مختلف شبانه روز يا همزمان بودند و در عين حال قابليت بسط يافتن نيز داشتند.

ورودي؛ راهکاري براي ايجاد حس دعوت کنندگي

اولين فضايي که از خانه ايراني نمايان مي‌شود ورودي است، تنها بخشي از خانه که با شهر ارتباط برقرار مي‌کند. هر ورودي از يک سر در ورودي برخوردار است که عنصري دعوت کننده در فضاي ورودي به حساب مي‌آيد و معمولا ديوارهاي بيروني کاه گلي بوده و فقط سر در به صورت مجلل ساخته مي‌شده است و اين تدبير در راستاي تحقق خصوصيت دعوت کنندگي و جاذبه ي فضاي ورودي انديشيده مي‌شده است. در بيشتر خانه‌هاي سنتي، درهاي ورودي دو لنگه و چوبي هستند و براي در زدن خانه از ابزار متفاوت بر روي درب چوبي استفاده ‌شده است تا تشخيص جنسيت فرد پشت در براي صاحب‌خانه امکان‌پذير باشد. عنصر حلقه براي زنان و کوبه براي مردان بر روي اغلب درها وجود داشته است. ادغام معماري ايراني و فرهنگ اسلامي باعث شده تا هنر ايراني در جهان به نام هنر و معماري اسلامي معرفي شود. در کنار ورودي اصلي خانه سکوهايي وجود داشت تا کساني که با صاحب‌خانه کار داشتند ولي لازم نبود وارد خانه شوند در آن فضا منتظر بمانند و همچنين اين فضا مکاني براي گفتگو و تعامل با همسايگان و ديگران به شمار مي‌رفته است.

هشتي، برقراري ارتباط بين بيرون و درون خانه

هشتي يا کرياس اولين فضا پس از ورودي و تقسيم کننده فضاي ورودي به دو يا چند جهت است و سبب مي‌شود امکان ديد به داخل خانه وجود نداشته باشد. در خانه ها دو يا چند راه از داخل هشتي منشعب مي‌شده که هر يک از آنها به فضايي خاص و از جمله به فضاي داخلي بنا يعني حياط منتهي مي‌شده است. هشتي ها داراي اشکال منظم هندسي بوده و بيشتر داراي ارتفاع کم و مناسب با فضاي ورودي است.

حياط؛ قلب تپنده يک خانه

معماري و شهرسازي ايراني ارتباطي دو سويه با طبيعت دارد. در شهر ايراني بناها داراي حياطي مرکزي هستند که قلب يک خانه سنتي است و در آن ساکنين علاوه بر آنکه امکان مشاهده آسمان، ماه، ستارگان و خورشيد را دارند از آب نما و گل و گياه نيز بهره مي‌برند و اين امر ارتباط با طبيعت را در معماري ايران معنا مي‌بخشد. حياط در اين خانه‌ها همزمان عامل تأمين محرميت و حفظ حرمت خانواده و عزت نفس ايرانيان، و به عنوان فضايي ارتباط دهنده بين فضاهاي داخلي خانه بوده است.

اتاق، زمستان نشين، تابستان نشين

اتاق در خانه هاي ايراني به صورت هاي گوناگون ساخته شده و هر يک ويژگي خاص خود را داشته است. يکي از علايق ايرانيان در ساخت خانه ها ايجاد ارتباط بصري بين اتاق و فضاي بيرون (حياط مرکزي)بوده است. اين اتاق ها براساس تناسب طلايي طراحي مي‌شده اند و اتاق هاي خانه به دو بخش زمستان نشين و تابستان نشين تقسيم بندي مي‌شدند.اگرچه زمستان نشين پيش از آنکه نام فضاي معيني باشد، به همه فضاهايي که در وجه شمالي حياط ساخته مي‌شوند تا از آفتاب زمستان که با زاويه‌اي مايل به درون اتاق‌ها مي‌تابد استفاده کنند، گفته مي‌شود، اما مجموعه معيني از فضاها با رابطه‌اي خاص،‌ مجموعه فضاهاي زمستان نشين نامگذاري مي‌شوند. فضاي اصلي زمستان نشين روي محور اصلي قرار گرفته و براي ورود بيشتر نور خورشيد اغلب پنجره‌هاي آن را از ارسي‌هاي بزرگ(پنجره هاي که بازشو عمودي دارند) مي‌ساخته اند. داخل فضاي اتاق با توجه به بسته بودن فضا، تزيينات پيچيده‌اي چون قطارهاي مقرنس و آيينه کاري‌هاي بسيار پيچيده ديده مي‌شود. تابستان نشين نيز موقعيتي مانند زمستان نشين داشته با اين تفاوت که در وجه جنوبي حياط قرار گرفته است تا در تابستان از تابش مستقيم آفتاب در امان بماند و روي محور اصلي آن معمولاً فضاي نيمه باز با تالار قرار مي‌گيرد. اين تالارها و ايوان ها جز در مواقع بسيار سرد سال مهمترين فضاي زندگي در خانه بوده اند، و اگرچه هميشه تزئينات داشته‌اند، اما با توجه به باز بودن و نفوذ گرد و خاک، از تزئينات بسيار پيچيده در آنها پرهيز و به نقوش ساده گچي در ترکيب با آجر يا سيم گل قناعت مي‌شده است.

شاه نشين، مکاني براي تکريم و احترام ميهمان

شاه نشين، قسمتي از اتاق است که شبيه ايوان ساخته مي‌شود، اما به طرف حياط در ندارد و کمي بالاتر از سطح اتاق است. معمولا اتاقي که شاه نشين در آن قرار دارد از نوع پنج دري است. شاه نشين محل ميهمان هاي بزرگ بوده است و راه ورودي به آن از راهروهاي کناري و يا يکي از اتاقک هاي کنار شاه نشين است.

ايوان، فضايي براي يک شب نشيني خانوادگي

ايوان يا ايوانچه همان صفه است. فضايي کوچک تر از تالار است که معمولا در جلوي يک اتاق قرار مي‌گرفت و داراي سقف و جلوي آن باز و بدون درب و پنجره بود. گاهي اوقات با بازکردن درب هاي اتاق خانه ايوان ها به فضاي اتاق متصل مي‌شدند و به اين ترتيب فضاي اتاق ها و ايوان بسط و گسترش پيدا مي‌کردند و فضايي بسيار دل انگير براي يک شب نشيني خانوادگي به وجود مي‌آمد.

خانه ايراني، مکاني براي حفظ آرامش و سرزندگي

از ديگر عناصر فضايي خانه مي‌توان به تختگاه، حوضخانه، طنبي، مطبخ، پستو(انبار)، زيرزمين، آبريزگاه و… اشاره کرد اما آنچه از چيدمان اين فضاها در کنار يکديگر و الگوي خانه هاي ايراني بر مي‌آيد آن است که اين خانه‌ها در کنار هماهنگي با بوم و اقليم در طراحي هايشان، براي ما ايراني‌ها حريمي مقدس بودند؛ محلي براي يكپارچگي خانواده‌هايمان. آنها فراتر از ارزش معماري‌شان فضايي بودند براي آرامش و سرزندگي يک خانواده ايراني که علاوه بر تامين امنيت و محرميت، استقلال ساکنان خانه در آنها مد نظر بوده است.