نگاهی به نشانههای آشکار خشکسالی در پهنه جغرافیای ایران؛
روند مرگ سرزميني که از دههها پيش آغاز شده بود در چهار يا پنج سال گذشته خود را به شکل عيني در خشکي درياچهها و تالاب ها، نشان داده است. مطالعات ميداني نشان ميدهد در کنار تالابها و درياچههاي ايراني فعاليت کشاورزي رونق دارد. حفر چاههاي غير مجاز که طي چند دهه، سفرههاي دروني آب را خالي ميکرد ناديده گرفته شد، تا اينکه درياچههايي مثل اروميه، هامون، پريشان، طشتک، نيريز، بختگان و… آرام آرام خشکيدند و بعدها با بررسي سازمانهاي مردم نهاد در استانهاي کشور و با مطالعات کارشناسي نسبت به حفر چاههاي غير مجاز و صدور مجوزهاي حفر چاه از سوي وزارت نيرو، مسئله بحران برداشت آبهاي زير زميني بر ملا شد.
روند بيابانزايي البته چندين سال پيش در شهرهاي مختلف، ذهن کنشگران اجتماعي – محيط زيستي را در ايران به خود مشغول کرده بود اما مردم با کاهش ريزشهاي جوي و شروع خشکسالي پي در پي به حقيقت ويرانگر کم آبي پي ميبرند، با اين حال روند مصرف بي رويه آب در ايران نه تنها متوقف نشد بلکه شتاب هم گرفت.
به گفته ناصر کرمي کارشناس محيط زيست و اقليم شناس، کشاورزي سنتي بايد در ايران متوقف شود تا وضعيت منابع آبي را بتوان مديريت کرد. به گفته وي ظرف 30سال گذشته، 70درصد از آبهاي زيرزميني که طي هزاران سال ذخيره شده، مصرف شده است. در حالي که بنا به شاخصهاي معمول تنها ميتوان تا حد 20 درصد از آبها را براي مصرف استفاده کرد، ما در ايران با گذراز خط بحران به 80درصد مصرف رسيدهايم!
با اين حال عيسي کلانتري وزير کشاورزي دولت آيت الله هاشمي رفسنجاني، سال پيش در يادداشتي بحران سرزميني را در ايران پيش بيني کرد و در اين زمينه هشدار داد. به گفته وي «با حفر بيش از 650 هزار حلقه چاه غيرمجاز، بيلان منفي برداشت آب که در ابتداي انقلاب زير 100 ميليون متر مکعب بوده تا سال 92، 110 برابر شده و به 11 ميليارد متر مکعب رسيده است.» وي هشدار داده بود که ظرف 25 سال جنوب البرز و شرق زاگرس ديگر غير قابل سکونت خواهد بود!
بيش از همه اما با روي کار آمدن دولت يازدهم چيت چيان، وزير نيرو در قامت يک فعال اجتماعي، خود معضل چند دهه مملکت در حوزه مديريت منابع آب را علني کرد و نسبت به خشکسالي گسترده در ايران هشدار داد. وي گفت: « 609 دشت در کشور وجود دارد که از اين تعداد 296 دشت داراي بيلان منفي برداشت آب هستند که به نوعي ميتوان گفت 296 درياچه مانند اروميه در کشور داريم که در حال خشک شدن هستند.»
با هشدارهاي کارشناسان محيط زيست درباره «منابع آبي ايران» دولت هم دست به کار شد و با اعلام بحران آب چالش اصلي اقتصاد کشاورزي، نسبت به مصرف بي رويه آب و مديريت نشدن منابع آبي در حوزه کشاورزي واکنش نشان داد. محمدحسين شريعتمدار مشاور عالي وزير جهادکشاورزي گفت: ارتقا بهره وري در استفاده از منابع محدود آب براي کشور بسيار حياتي است و ما نيازمند استفاده از تجربيات کشورهاي عضو APO در زمينه بهينه سازي روشهاي بهره برداري مؤثر از آب هستيم. آنطور که رسانهها گزارش ميکنند، همه کارشناسان اتفاق نظر دارند که ايران مشکل حادّ کمآبي و زيست محيطي دارد. آنطور که کارشناسان فعال در کمپين «کلوخ» که براي مبارزه با بياباني شدن ايران در کار اطلاع رساني و تحقيق و پژوهش است؛ اختلاف نظر سر زمان وقوع گسترده بحران است. به گفته آنها« صحبت از صد سال آينده نيست که همين زمان هم براي سرنوشت يک ملت زمان کوتاهي است. کارشناسان صحبت از ده بيست سال آينده و حتي شروع بازگشتناپذير بحران ميکنند.»
به باور بسياري از فعالان و کارشناسان منابع آب، اکنون مسئله کمآبي، معضل بسيار بزرگي براي کشور است. هر دولتي هم که سر کار بيايد، بايد فکري به حال اين مسئله بکند. مسئله کاملاً غيرسياسي است و حيات و ممات کشور در خطر است. وزارت کشاورزي اعلام کرده که سهميه آب کشاورزي را به نصف تقليل خواهد داد و به باور آنها هيچ بعيد نيست که شجاعت دولت ريشه در نگرانيهاي مکرري داشته باشد که جامعه مدني پيشگام طرح آن است.
شاهد علوي در کمپين کلوخ گفته «کارشناسان محيط زيست و فعالان اين حوزه سالهاست درباره فجايع زيست محيطي که هر روز جلوي چشم ما در جريان است هشدار ميدهند، اما متاسفانه عموماً با بيتفاوتي مسئولان و عدم همراهي مردم هشدارشان به حرکت و يا تغييري کارساز ختم نميشود. روند رو به تصاعد بيابانزايي، جنگلزدايي، از بين رفتن زيستگاههاي طبيعي، کاهش سريع منابع آب شيرين و در يک کلام مرگ محيط زيست بيش از آنکه ناشي از مجموعه عوامل طبيعي باشد نتيجه سياستگذاريهاي غلط در حوزه محيط زيست در همه جنبههاست. »
همچنين مازيار اخوت در اين باره گفت: چه بخواهيم چه نخواهيم، با چشماندازي که داريم، زايندهرود به اين زوديها به شهر اصفهان برنميگردد. پاسخ شايد؛ پُشت سدهاي بيتوجيه، زير انبوهي چاه غيرمجاز، پُشت مديران خودنما و نالايق و پُشت هيکل مهيب ازمابهتراني که طبيعت را بين خود تقسيم کردهاند، پنهان شده است.
به باور وي « ماجراي کم آبي و مشکلات پيراموني تقصير اين مدير و آن رئيسجمهوري هم نيست. همه مقصريم. هيبت و ابهت افسانهاي زايندهرود، همانطور که درياچه اروميه، هامون، جازموريان، شادگان، بختگان و غيره؛ در حال لاغر شدن و محو شدن است. اين خشکي را بايد پذيرفت. براي حل يک مسأله هم اول بايد صورت مسأله را پذيرفت. به اجبار زمانه بپذيريم که چشماندازمان، لااقل از لحاظ منابع و به تبع آن منابع انساني تاريک است.»
همچنين ناهيد رحمدل در کمپين کلوخ نسبت به وضعيت پيش آمده و روند بياباني شدن کشور ميگويد: ديگر ميدانيم که به خشکسالي رسيدهايم و اگر راهي نيابيم درافق روبهرو چيزي جزفقرونابودي انتظارمان را نميکشد و قرار است همراه با دولت؛ مشارکت درسطح وسيع ملي را تجربه کنيم براي عبور از دوران صرفهجويي. ما ساکنين اين نقطه جغرافيايي مسئوليت حفظ امانت سرزمين را براي خود وبراي نسل آينده داريم.مسئوليتي که هيچ بهانهاي ساقطش نميکند.
کم آبي، موج مهاجرت و کاهش امنيت در انتظار ايران
محمد درويش- عدم تناسب بين برداشت آب و ذخيره سفرههاي زير زميني و همچنين نبود مديريت مصرف در منابع آب، باعث کاهش سطح آب زير زميني شده و نزديک شدن سطح لايههاي زمين منجر به نشست خاک و در نهايت از بين رفتن زمين ميشود.دشتها و تالابهايي در استان هاي، تهران، فارس، چهارمحال بختياري، اردبيل، همدان، کرمان، يزد، خراسان جنوبي، شمالي و رضوي، سمنان و بسياري از مناطق ديگر دچار مشکلات کم آبي و خشکسالي شديد شده اند. طرح کاهش سهم کشاورزي که از سوي دولت مطرح شده اگر اجرايي شود، به صورت بسيار اثر گذاري بحران آب در ايران را مديريت خواهد کرد. با اينکه 90 درصد آب در بخش کشاورزي مصرف ميشود ولي يکسري کارها ارزشهاي اخلاقي محسوب ميشوند و مردم هم بايد در مديريت و مصرف آب صرفه جويي کنند.به نظر ميرسد براي اينکه کشور از وضعيت بحران آب خارج شود بايد همه نظام دست به دست هم بدهند و همه اجزاي آن درگير اين بحران شوند تا بتوان آن را مديريت کرد و اين موضوع نيازمند توجه قوه مجريه، مقننه، قضائيه و حتي مقام رهبري است که بايد دستورات و تاکيدات لازم در اين باره صورت گرفت.به نظر ميرسد اتفاقي که در ايران رخ داده و بحران آب به اندازه اي مشکل ساز خواهد بود که با موج بي سابقه اي از مهاجرت مواجه خواهيم شد و سکونت گاههاي تاريخي کشور در آستانه تخليه هستند. تنشهاي اجتماعي به اوج خواهد رسيد. و جدالهاي قومي به زودي به راه خواهد افتاد و منجر به کاهش امينت در جامعه و شيوع بزه کاريهاي جدي در جامعه ميشود.آنچه در ايران پيش بيني ميشود، شبيه به مشکلاتي است که در1970 در جنوب صحراهاي آفريقا و در منطقه ساحل اتفاق افتاد. مهاجرت گسترده از اين مناطق شروع شد که به دليل فقدان منابع آبي بوده است.
ابتکار